مرتضی برزگر
من مرتضی برزگر هستم. نویسنده، معلم داستاننویسی و مدیر روابط عمومی یک کارگزاری بانکی که در کنار اینها، سالهاست که از تولیدمحتوا لذت میبرم. در نشانی آنلاین کتاب لند میتوانید به هر دو کتابم دسترسی داشته باشید. در صورت تمایل میتوانید آنها را سفارش دهید.
موفقیت های کاری
در حال حاضر مرتضی برزگر مدیر روابط عمومی کارگزاری بانک صنعت و معدن است. در این بین کلاسهای داستان نویسی در موسساتی مانند موسسه بهاران و نشرچشمه نیز برگزار می کند. همچنین وی مدیر تیم تولید محتوا شرکت فنی مهندسی پرند است. چاپ رمان اعترافات هولناک لاکپشت مرده و مجموعه داستان قلب نارنجی فرشته از کتاب هایی بوده که این نویسنده و داستان نویس به چاپ رسانده است. رمان «فتنه عالم» تا کمتر از 2 ماه دیگر از این نویسنده محبوب در مرحله انتشار قرار دارد.
کتاب چاپ شده
با موضوعات مجموعه داستان های کوتاه و بلند و رمان با قلم شیوا و گیرا
کتاب در حال چاپ
رمان فتنه عالم که تقریبا حدود 49 روز دیگر از نشر چشمه منتشر خواهد شد
جایزه ادبی
جوایز داستان نویسی (تک داستان یا کتاب چاپ شده) کاندیدای برگزیده یا نفر نخست بودهام.
سال سابقه تدریس
در حوزه داستان نویسی در موسسه بهاران و نشر چشمه که در حال حاضر آنلاین برگزار می شود
متولد خرداد 1360، در یکی از جنوبیترین محلههای تهران؛ متاهل و دارای دختری چهار و نیم ساله که نامش و خودش و بوسههایش عسل است. نویسنده، معلم داستاننویس هستم و از تولید محتوا لذت میبرد.
امضا شده مرتضی برزگر
خرید داستان ها و رمان های مرتضی برزگر
نظرات برخی افراد سرشناس که کتاب ها را خوانده اند
«اعترافات هولناکِ لاکپشت مُرده» کتاب رو محض فرونشوندن حس کنجکاوي شروع کردم، گفتم فقط دو صفحه بخونم ببينم چطوره که يهو ديدم صفحهي ۱۰۰ رو هم رد کردم! کاراکتر اصلي داستان رو دوست ندارم. کتاب هم تا حدود صفحهي ۲۰۰ به عنوان يک زن به شدت عصبانيم کرد ولي نثر درخشان، ديالوگهاي طنّازانه، روايت پُرکشش و توصيفهاي پر از استعاره و هوشمندي باعث شد تا پايان نتونم بذارمش زمين! مدتها بود که رأس ساعت ۱۲ شب، چشمهام پلکها رو پايين ميآوردند؛ «اعترافات هولناکِ لاکپشتِ مُرده» رو اونقدرها دوست ندارم ولي با مغز و پلکِ من کاري کرد که از ساعت ۱۰ شب تا ساعت ۳ نيمهشب حتي لحظهاي خواب به سراغشون نيومد!!!
«اعترافات هولناک لاکپشت مُرده...» یک خیالپردازی طولانی به قصد فراموش کردن ترسهایی است که در هیچجای کتاب مستقیماً حرفی ازش به میان نمیآید اما حضوری مداوم دارد. ترس از مرگ، ترس از تنهایی، ترس از دوستداشته نشدن، ترس از گذر زمان در بیعشقی و فقدان. فرار از این ترسها در رمان شکل نمادین به خود میگیرند و معنایی جز آنچه نشان میدهند، القا میکنند. از منظر ژیلبر دوران عمل خوردن به شکل نمادین نوعی تلاش برای بازگشتن به دنیای درونی است. بازگشتن به اعماق نهفته بدن و غوطهور شدن در آرامشی تزلزلناپذیر، بازگشت به زهدان مادر. خیالپردازی دربارهی خوردن، بلعیدن، مکیدن و یا فرو رفتن و غوطهور شدن همگی میتوانند جلوهای از این میل درونی باشند؛ پناه بردن به دنیای درونی و برگشت به شکل اولیهی حیات.
همانطور که پیشتر گفتم داستان پُر است از تعیلق و ابهام. این نکته هم به جذابیت رمان افزوده و هم اینکه باعث شده مخاطب نتواند کتاب را رها کند. از نقاط قوت دیگر، میتوان به زبان داستان اشاره کرد. علاوه بر سلیس و روانبودن، درهمآمیزی آن با طنز بسیار بر جان رمان نشسته است. گفتیم در این رمان شاهد طنز سیاه هستیم. طنز سیاه به این منظور که گفتههای زبان و دل یکی نیست. همینها، گرچه مخاطب را به خنده وامیدارد، ولی از همان صفحات نخست، خبر از خیانت نیز میدهد. در این رمان به عمل پسندیدۀ اهدای عضو نیز اشاره میشود و نویسنده چنان با زیرکی آن را توضیح میدهد که به مراتب تأثیرگذارتر از هر مبلّغ رسانهای مینماید.
روای داستان شخصیت ضیاست، ضیا همسرش را بر اثر #مرگ تازه از دست داده و حالا برای خواننده از ترسها، تفکراتش و باورهایش نسبت به مرگ همسرش و آنچه بعد از آن اتفاق میافتد میگوید.یک داستان خوش خوان و جذاب نوشته #مرتضی_برزگر
اگر می خواستم برای روزنامه از کتاب « قلب نارنجی فرشته » نوشته مرتضی برزگر یادداشتی بنویسم، حتما این تیتر را برای آن انتخاب می کردم:« کتابی که به وجدتان می آورد.» مجموعه ای قدرتمند از ده داستان پخته و عجیب غافلگیرکننده، با پایان های تکان دهنده، با بی رحمی تمام حالی مان می کند که زندگی همینی است که میبینی، حتی خیلی هم تلختر. به ورق آخر کتاب که می رسی با خودت فکر می کنی مگر می شود تلخی را این همه شیرین نوشت
پنج ستاره از ته دل. بلاخره داستان کوتاه ایرانی خوب هم خواندیم.
خیلی لذت بردم از خوندنش.
از طنزش که یه جاهایی منو بلند بلند به خنده مینداخت (و واقعا اینکه یه کتاب بتونه اینکارو بکنه خیلی سخته)، از داستانش که روند جذابی داشت و تقریبا هیچ جایی حوصله سر بر نمیشد، از ظرافت توی متن (من کتاب رو دو بار خوندم، و خیلی جملاتو تازه تو بار دوم متوجه شدم!) و حتا از پایان عجیبش. وقتی سمتش رفتم اصلا توقع همچین چیز خفنی، اون هم از یک کتاب ایرانی رو نداشتم :)) دم نویسنده گرم.
رمان با تصویر های درخشان، خوش ریتم خوش ساخت. رمانی که باید خواند و درباره ان اندیشید. به جرات از ان دسته رمانهایی ست که هر کسی به زعم خود سهم خودش را از ان بر میدارد. و هیچ خواننده ای نمی تواند ضیا را فراموش کند. خواندن این رمان را به شدت پیشنهاد می کنم.
داستان های بی نظیر و تکان دهنده ای که هرکدام با بنیادی ترین مفاهیم بشری تنیده شده اند. مرگ، عشق، خیانت و فداکاری. جهان داستانیِ تیره و تارِ شخصیت ها، جهان بینی خاص نویسنده را نشان می دهد که با ترکیبی از همذات پنداری و آشنایی زدایی مخاطب را به دنبال خود می کشد. داستان های این مجموعه همگی بر پایه ی پلات قوی و تراش خورده ای نوشته شده اند که در پایان هر کدام، عامدانه چیزی شبیه زهر زیر پوست خواننده تزریق می کنند. تا درونش بماند و ته نشین شود و به درکش از جهان پیرامون کمک کند. یکی از خواندنی ترین مجموعه های این سال ها
گاهی ضیای «اعترافات...» و این جمله تکاندهنده ابتدای کتاب توی ذهنم میچرخد که"نمی دانم مرده یا نه، اما میخواهم به مردنش فکر کنم. "زن داستان،که ضیا به مردنش فکر میکند، البته میمیرد و داستان آغاز میشود و تا روز خاکسپاری پیش میرود.رمان،گروتسک است و در عین اینکه زبان طنزی دارد به تلخی آغشته است.در مواجهه با کتاب با دو گروه مخاطب روبروییم.گروه اول شیفته طنز و شخصیتپردازی و فضاسازی، رمان را میستایند.و گروه دوم با اعتراض به خصوصیات منفی شخصیتها از کتاب رویگردانند. اما #اعترافات_هولناک_لاکپشت_مرده در یک خوانش جدی،تلاشی است برای خلق یک شخصیت دونژوان. و داستان در این تلاش موفق عمل میکند.این اما نکتهایست که برای هر دو گروه مخاطب مغفول مانده.