کتاب بادبادک باز بی شک یکی از زیباترین اثری خواهد بود که میخوانید. در این داستان که خالد حسینی از کشور افغانستان روایت میکنه شما رو با واقعیتهای تلخ جنگ و از بین رفتن تمدن بشر و انسانیت روبهرو میکنه. زمانی که شما این کتاب رو میخونید ممکنه گریه کنید و قلبتون به درد بیاد ولی قطعا مفهوم عشق و فداکاری رو عمیقا درک خواهید کردو احساس خوشایندی خواهید داشت.
کتاب بادبادک باز
کتاب بادبادک باز دربارهی امیر و حسن، دو تا دوست و همبازی که تمام دوران کودکیشون رو با هم گذروندن. روزهای تلخ و شیرینی که کنار هم سپری کردن و با هم قد کشیدن. امیر پدر ثروتمندی داشت که در واقع حسن و پدرش خدمتکار خانهی آنها بودند. تا اینکه روزی جنگ افغانستان شروع شد و همه چی رو با خودش نابود کرد. خانواده ها از هم گسیختند، انسانیت رو زیر پا گذاشتند و از هر فرصتی که تونستن استفاده کردن حتی به بچهها هم رحم نکردند. زمانی که جنگ شروع شد امیر و پدرش به واسطه ثروتی که داشتند به آمریکا گریختند.
تا اینکه روزی دوست قدیمی پدر امیر باهاش تماس گرفت و خواست که برای آخرین بار همیدیگرو ببین تا حرفهایی از گذشته که تا به اون روز سربهمهر مونده بود برملا بشه. زمان زیادی از اون روزها گذشته بود ولی این تماس تمام اون خاطرات رو براش تداعی میکرد و جان تازهای به همه چی دوباره بخشیده بود. امیر سعی کرده بود همیشه ازشون فرار کنه و نادیده بگیردشون، مخصوصا اون خاطره کذایی که مثل ماری تو قلبش کمین کرده بود و با یادآوریش هر بار قلبش به درد میومد. اما اینبار باید با واقعیت روبهرو میشد و مجبور بود برگرده به همون کشوری که سالها پیش رهاش کرده بود، اونم دقیقا زمانی که حالا افغانستان دربند طالبان گرفتار شده بود و برگشت به کشورش ممکن بود جانش را بگیرد. اما چه چیزی ارزش اینو داره که امیر این زندگی راحتی که حالا تو امریکا داره رو ول کنه و به اون سر دنیا اونم وسط جنگ برگرده؟ این عذاب وجدان مهلک چه بود که گریبان امیر رو گرفته بود.
قسمتی از متن کتاب The Kite Runner
امیر آقا، افسوس که افغانستانی که شما میشناختید، مدتهاست که مرده. رحم و مروت از این سرزمین رفته و هیچکس نمیتواند از کشتوکشتار فرار کند. کشتار همیشه هست. در کابل وحشت همه جا موج میزند، در خیابان، در استادیوم، در بازار، دیگر بخشی از زندگیمان شده امیر آقا. وحشیانی که به وطنمان حکومت میکنند، اهمیتی به شان و منزلت انسان نمیدهند. چند روز پیش، همراه فرزانهجان به بازار رفتم تا سیبزمینی و نان بخرم. او از فروشنده پرسید قیمت سیب زمینی چند است؛ اما فروشنده صدایش را نشنید، من فکر کردم فروشنده ناشنوا است. بنابراین فرزانه اینبار بلندتر سوال کرد. همان موقع، یکی از طالبان جوان جلو دوید وبا چوبدست محکم به پای فرزانه کوبید؛ چنان محکم زد که طفلک روی زمین افتاد. او سر فرزانه فریاد کشید و کلی بدوبیراه نثارش کرد که، وزارت فساد و عفاف، بلند حرف زدن را برای زنان قدغن کرده است. پای فرزانه به مدت چند روز کبود بود؛ اما من چهکار میتوانستم بکنم، غیر از ایستادن و تماشای کتک خوردن زنم؟ اگر با آن سگ پست درگیر میشدم، با کمال میل یک گلوله حرامم میکرد و خلاص!
قیمت و خرید کتاب بادبادک باز اثر خالد حسینی
اگر شما اهل خوندن کتاب هستین و آثار فاخر زیاد خوندین این کتاب رو هم حتما مطالعه کنید حتما جزو یکی از بهترین اثری خواهد شد که تا به حالا خوندین. برای خرید کتاب بادبادک باز با تخفیف از سایت کتاب لند اقدام کنین.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.